سلام یه عالمه سلام
. واقعاً نمیدونم باید با چه روی بیام اینجا بنویسم
، الان حدود ۵ ماه هست که اینجا نیومدم
و از خاطرات قشنگمون
از بد اخلاقیامون
از دعوا هامون
،از خنده هامون
، از شب بیداری هامون
نگفتم.
نمیدونم از کجا و چی باید بگم فقط میدونم از این به بد میخوام دوباره بیام و اینجا بنویسم از دلتنگیم برای عشقم .
توی این مدت مهمترین اتفاقی که واسمون افتاد و به نظرم خیلی هم مهم بود ( البته واسه من ) این بود که لحظه سال تحویل رو کنار هم بودیم، پیش هم بودیم و تو اولین نفری بودی که بعد این که سال تحویل شد باهاش حرف زدم موقع سال تحویل شما با اصرار من رفتی پیش مامان منم ۲ رت نماز خندم، نماز خندم واسه سلامتی خودمون و خونوادهامون واسه رسیدن به آرزو هامون، که امید وارم که هر دو تامون به کل آرزو هامون برسیم. فعلا
نظرات شما عزیزان: